Take a fresh look at your lifestyle.

متن شعر گر ندهی داد من ای شهریار از نظامی + تفسیر

شعر گر ندهی داد من ای شهریار از نظامی گنجوی می باشد که با نام داستان پیر زن با سلطان سنجر در بخش 27 «مخزن الاسرا» نظامی آورده شده است. نظامی با نام رسمی جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی، شاعر مسلمان اهل سنت پارسی قرن دوازدهم میلادی و سده ششم هجری بوده است. نظامی را بزرگ‌ترین حماسه سرای عاشقانه در ادبیات فارسی می‌دانند که سبک محاوره‌ای و واقع‌گرایانه را به حماسه فارسی وارد کرد. از اثار این شاعر بزرگ می توان به «مخزن الاسرا»، «هفت‌پیکر»، «خسرو و شیرین»، « «مخزن الاسرا»، «هفت‌پیکر»، «خسرو و شیرین»، «شرف نامه اسکندرنامه» و«لیلی و مجنون (نامور به خمسه یا پنج‌گنج نظامی)» اشاره کرد. در ادامه این مطلب متن شعر گر ندهی داد من ای شهریار از نظامی را به همراه تفسیر با شما به اشتراک می گذاریم.

مطالب پیشنهادی: اشعار عاشقانه ترکی از شهریار

متن شعر گر ندهی داد من ای شهریار از نظامی با معنی

پیرزنی را ستمی درگرفت / دست زد و دامن سنجر گرفت
معنی : به پیرزنی اجحاف شد، با دست کنار پیراهن سنجر را گرفت

کای ملک آزرم تو کم دیده ام / وز تو همه ساله ستم دیده ام
معنی : [پیرزن به سنجر گفت:] ای پادشاه، کم از تو انصاف دیده ام. و هرسال از جانب تو ظلم و تعدی دیده ام

شحنه مست آمده در کوی من / زد لگدی چند فرا روی من
معنی : پاسبان مست به کوچه من آمده است و چندین لگد بر صورت من زده است.

بیگنه از خانه برویم کشید / وی کشان بر سر کویم کشید
معنی : درحالیکه بیگناه بودم، من را از خانه بیرون کشید و با کشیدن مویم، من را تا سر کوچه کشان کشان برد

در ستم آباد زبانم نهاد / مهر ستم بر در خانم نهاد
معنی : در این دنیای پر از جور و ستم، سخنان ناشایستی به من زد، مهر ستم بر در خانه ام زد

گفت فلان نیم شب ای کوژپشت / بر سر کوی تو فلانرا که کشت
معنی : (پاسبان) گفت که ای کسی که پشت خمیده ای داری! در فلان نیمه شب، در سر کوچه تو، چه کسی فلان کس را به قتل رسانیده است؟

خانه من جست که خونی کجاست / ای شه ازین بیش زبونی کجاست
معنی : خانه من را جستجو می کرد تا قاتل را پیدا کند. ای پادشاه! کجا بیچارگی ای بیشتر از این پیدا می شود؟

شحنه بود مست که آن خون کند / عربده با پیرزنی چون کند
معنی : پاسبان مست است که این چنین خونریزی می کند. چگونه می تواند اینگونه بر سر یک پیرزن فریاد بزند؟

طبل زنان دخل ولایت برند / پیره زنان را به جنایت برند
معنی : درحالی که طبل می زنند، خراج و مالیات شهر را می گیرند و پیرزنان را به جنایت متهم می کنند.

آنکه درین ظلم نظر داشتست / ستر من و عدل تو برداشتست
معنی : آن کسی که در این ستم نظر داشته است، پوشش من و عدالت تو را مخدوش کرده است.

کوفته شد سینه مجروح من / هیچ نماند از من و از روح من
معنی : سینه زخمی من کوفته شد. هیچ چیزی از من و از روان من باقی نماند.

گر ندهی داد من ای شهریار / با تو رود روز شمار این شمار
معنی : ای پادشاه! اگر حق من را ندهی، در روز قیامت، این اندازه با تو حساب خواهد شد.

داوری و داد نمی بینمت / وز ستم آزاد نمی بینمت
معنی : عدل و عدالتی از تو نمی بینم و تو را رها از ستمگری نمی بینم

از ملکان قوت و یاری رسد / از تو به ما بین که چه خواری رسد
معنی : از پادشاهان نیرو و یاری رسانی دیده می شود. حالا ببین از تو چه خواری ای به ما می رسد!

مال یتیمان ستدن ساز نیست / بگذر ازین غارت ابخاز نیست
معنی : سزاوار نیست که مال یتیمان را بگیری. از این کار صرفنظر کن که این کار همانند به یغما بردن قفقازیان (روا) نیست.

بر پله پیره زنان ره مزن / شرم بدار از پله پیره زن
معنی : دارایی اندک پیرزنان را ندزد. از موی سفید پیرزن خجالت بکش

بنده ای و دعوی شاهی کنی / شاه نه ای چونکه تباهی کنی
معنی : بنده هستی و ادعای پادشاهی داری؟ چون تباهی به بار می‌آوری نمی‌توان تو را شاه به شمار آورد.

شاه که ترتیب ولایت کند / حکم رعیت برعایت کند
معنی : شاه (کسی است) که ولایت را به نظم درمی‌آورد. وقتی می‌خواهد برای رعیت فرمانی صادر کند، ملاحظه او را می‌کند.

تا همه سر بر خط فرمان نهند / دوستیش در دل و در جان نهند
معنی : تا همه (رعایا) سرشان را فدای دستور نوشته شده کنند و او را از جان و دل دوست داشته باشند.

عالم را زیر و زبر کرده ای / تا توئی آخر چه هنر کرده ای
معنی : دنیا را زیر و رو کرد‌ه‌ای و به هم ریخته‌ای. آخر بگو که تو چه کار هنرمندانه‌ای انجام داده‌ای؟!

دولت ترکان که بلندی گرفت / مملکت از داد پسندی گرفت
معنی : هنگامی که قدرت ترکان زیاد شد، کشور از عدالت بهره برد.

چونکه تو بیدادگری پروری / ترک نه ای هندوی غارتگری
معنی : از آنجایی که تو مروج ظلم هستی، تو را نمی‌توان ترک نامید؛ بلکه تو را باید هندوی غارتگر نامید

مسکن شهری ز تو ویرانه شد / خرمن دهقان ز تو بیدانه شد
معنی : آبادی یک شهر از وجود تو به ویرانه‌ای تبدیل شد. خرمن کشاورز بخاطر تو، از دانه تهی شد.

زامدن مرگ شماری بکن / میرسدت دست حصاری بکن
معنی : فرا رسیدن مرگ را به حساب بیاور. حالا که امکانش را داری، برای خودت (در برابر عذاب پس از مرگ) پناهگاهی فراهم کن

عدل تو قندیل شب افروز تست / مونس فردای تو امروز تست
معنی :  عدالت و دادگری تو همانند فانوسی است که شب تو را روشن می‌کند. (اعمال) امروزت، فردا همنشین تو خواهند شد.

پیرزنانرا بسخن شاد دار / و این سخن از پیرزنی یاد دار
معنی : با سخنی، پیرزنان را شاد کن. و این حرف را از یک پیرزن به خاطر بسپار

دست بدار از سر بیچارگان / تا نخوری یاسج غمخوارگان
معنی : دست از سر بیچارگان بردار تا تیر آه غمخواران در امان باشی

چند زنی تیر بهر گوشه ای / غافلی از توشه بی توشه ای
معنی : تا کی می‌خواهی به هر سو تیری پرتاب کنی؟ چرا به فکر توشه بندگان تهی‌دست نیستی؟

فتح جهان را تو کلید آمدی / نز پی بیداد پدید آمدی
معنی : تو کلید فتح دنیا شدی نه اینکه برای ظلم و بیدادگری آفریده شده باشی

شاه بدانی که جفا کم کنی / گر دگران ریش تو مرهم کنی
معنی : تو برای این شاه شده‌ای که بیدادگری و ظلم را کاهش دهی. اگر دیگران زخم می‌زنند، تو بر زخم‌ها مرهم بگذاری

رسم ضعیفان به تو نازش بود / رسم تو باید که نوازش بود
معنی : باید ضعیفان در برابر تو ناز کنند و تو باید آنان را بنوازی

گوش به دریوزه انفاس دار / گوشه نشینی دو سه را پاس دار
معنی : به التماس و گدایی و خواهش مردم گوش بده. از دو سه نفر خانه نشین، مراقبت کن

سنجر کاقلیم خراسان گرفت / کرد زیان کاین سخن آسان گرفت
معنی : سنجر با وجودی که ناحیه خراسان را تصرف کرد، چون این سخن را سرسری گرفت و به آن اهمیت نداد، در مجموع زیان کرد.

داد در این دور پر انداختست / در پر سیمرغ وطن ساخته ست
معنی : دادگری در این دوران از رمق افتاده است و در کنار بال سیمرغ مسکن گزیده است. (عدالت کمرنگ و دست نیافتنی شده است)

شرم درین طارم ازرق نماند / آب درین خاک معلق نماند
معنی : آب (شرم) در این آسمان آبی‌رنگ باقی نمانده است. در خاک این سرزمین آبی باقی نمانده است.

خیز نظامی ز حد افزون گری / بر دل خوناب شده خون گری
معنی : ای نظامی بلند شو و بیش از حد گریه کن. بر دل خونین شده، خون گریه کن.

مگ تک

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.